
اینم دومین پارت توی امروز که قولشو داده بودم پس بزن بریممم

این داستان مادربزرگی هست که به قول خودش نه بچگی کرد نه جوونی یهو پیر شد😪

چون از عشق ترسناک خیلی حمایت شد گفتم ی داستان ترستاک دیگه ای هم بزارم پس بزن بریممم

بریم واسه پارت هفتم اما چون چند روزه که فعالیت نداشتیم امروز دو پارت میادددد

میریم واسه پارت ششم پس بزن بریممم

مثل اینکه خیلی خوشتون اومده پس میریم واسه ادامهههه

این پارت طولاتی تر از پارت های قبلی پس بریم ادامه رو ببینیم 😈

فکر نمیکردم ازم حمایت شه پس بخاطر حمایت های زیاد تون میریم واسه پارت سوممممم

بخاطر حمایت هاتون میریم واسه پارت دوممممم

این داستان پارتیِ و خیلی هم جذاب پس حتما ادامه بده