
شاید کتاب و یا فیلم این رمان رو دیده باشید ولی من میخوام بدون سانسور براتون بگم پس بزن بریم تا شخصیت ها رو معرفی کنم و قسمت اول رو براتون تعریف کنم
این رمان یک رمان درام و عاشقانه اس این رمان راجب دختری بنام فرشته اس که امیر عشیری رو به قتل رسونه حالا فرشته کیِ امیر عشیری بوده؟ فرشته خدمتکار امیر عشیری بود فرشته انگار میکنه که مقتوله امیر عشیری رو به قتل رسونه و ما میخوایم بدونیم واقعا فرشته امیر عشری رو گشته یا نه خیلیا میگن که امیر عشری به فرشته تجاوز کرده بوده و به همین علت فرشته امیر رو گشته امیر ی مرده ۵۲ ساله بوده و وقتی توی پزشکی قانونی بدنش رو کالبد شکافی میکنن میگن اثر انگشت فرشته روی آلت (یا همون ک......ی......ر)امیر عشری بوده توی این رمان اتفاقاتی میوفته که حتی به ذهنتون هم خطور نمیکنه پدر فرشته عنایت دنبال وکیل برای فرشته میگرده که بر میخوره به پسر آقا عماد عماد کیه خان و خان زاده اس که عنایت پدر فرشته راننده قدیمی عماد بوده حالا چرا میری سراغ پسر آقا عماد حامد چون ۱۴ سال پیش امیر عشری مادر حامد و زن عماد رو میکشه و میگن که خودکشی کرده پروانه مادر حامد اینطور میشه که خونش پایمال میشه نوید پسر امیر عشیری میگه من فقط قصاص میخوام و تمام حامد بعد از مرگ مادرش دنبال مقصر میگرده چون میگه مادر من از زندگیش راضی بوده و دلیلی برای خودکشی نمیبینه و وقتی عنایت بهش میگه این پرونده رو قبول کن میگه نه من وکیلی حقوقی ام نه وکیل جراعم چون هنوز نمی دونه این پرونده سر مرگ امیر عشیری
۲۱۶ روز مانده به اعدام فرشته
حامد یک زن به اسم مهتاب داشت که مهتاب هم وکیل بود ولی از قزا مهتاب وکیل جراعم بود و حامد و مهتاب یک دختر داشتند به اسم تینا شروع رمان با تولد تیناست تولد ۱۴ سالگی تینا تینا دختری آروم و عاشق باباش یعنی حامد حامد وقتی میری پیش تینا برای تولدش که عنایت بزور پرونده دخترش یعنی فرشته رو گذاشته تو ماشین حامد تینا وقتی حامد میاد میپره بغل حامد و میگه بابا خیلی زود تر منتظرت بودم که حامد میگه ی پرونده جدید قبول کردم برگردم به قبل تر زمانی که مهتاب پرونده رو از نوید قبول میکنه حالا شاید با خودت بگی مهتاب نوید رو از کجا میشناخته باید بگم گه قبل از حامد نوید خاستگار مهتاب بوده و بخاطر اینکه حامد خان بوده پدر مهتاب مهتاب رو به حامد میده برگردیم به زمان حال تولد تینا تموم شده و تینا میگه من میخوام با حامد برگردم خونه و همون لحظه که سوار ماشین حامد میشه حامد میگه تینا بابا تولدت مبارک گوشی مورد علاقه تینا رو بهش کادو میده و تینا هم با ذوق زودتر از حامد میره سمت ماشین چون حامد با مهتاب دارن حرف میزنن و وقتی میزه کادو هاش رو بزاره تو ماشین به پرونده فرشته برمیخوره و حالش بد میشه چون عکس های پرونده زیاد بوده و پر از عکس های امیر عشیری از همه جای بدنش بوده که یهو حامد خنده کنان وارد ماشین میشه و میبینه تینا داره گریه میکنه وحامد پرونده رو دستش میبینه و میگه مرتیکه مند خور خوبه الان بچه منم به وضع بچه تو دراومده کا تینا میگه بابا راسته که ۱۴ سال پیش وقتی من بدنیا اومدم مامان بزرگ پروین هم همون موقع مرده که حامد میگه تو به این کارا کار نداشته باش که تینا میگه آخه بابا اون روز برای تو بدترین روز بوده دیگه که حامد میگه تینا جانم اومدن تو برای من بهترین هدیه بوده پس این بحث رو تمومش کن....
میریم واس پارت بعدی این رمان روزانه یک پارت فقط میاد